رهام زندگی ما

دلتنگی مامان

پسرم نخواستم تو پست قبل اینو بنویسم ولی انشاله سال دیگه این موقع این پست پاک کرده باشم این چند روزه هممون خیلی غصه خوردیم ناراحت بودیم اگه بدونی مامان چقدر گریه کرده و عزیز و خاله اکرم اخه خاله فاطمه حامله بود ولی متاسفانه تو هفته 14 نی نی شو از دست داد بچه سقط شده البته هممون میدونیم که حتما حکمت خدا بوده و ناشکری نمیکنیم شاید اتفاف خیلی بدتری برای خاله میافتاد ولی خاله خیلی غصه داره و گریه میکنه و ما هم همین طور امیدوارم سال اینده همین موقع یا نی نی داشته باشه یا تو راه باشه اولش که شنیدیم خاله حامله هست خیلی خیلی خوشال شدیم و کلی گفتم برای رهام هم بازی میاد ولی قسمت نبود انگار خاله برای نی نی اش چند تا وسیله هم خریده بود و کلی خوشحال بود ...
20 اسفند 1393

خاطرات رهام

سلام پسرم خوبی عشقم . میدونم خیلی وقته برات ننوشتم ولی خب تنبلی از خودم بوده ببخش مامان . الان که دارم برات مینویسم 19 اسفند هست و کم کم داره عید و سال جدید میاد خدارو شکر میکنم که سال 1393 هم با سلامتی همممون گدشت من تو بابا محمد خاله ها عمه ها عمو ها پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها ایشاله که سال اینده هم سال خوبی باشه برای هممون و اول از همه سلامتی باشه بعد هم شادی خیر و برکت تو زندگیمون پسرم ماشاله دیگه برای خودت مردی شدی به طور کامل راه میری 13 ماه 21 روزگی راه افتادی و خدارو شکر دیر نشد البته چون تو خانوادمون به طور ارثی همه 9 ماهگی راه افتاده بودن یک کم برای شما دیر بود ولی از لحاظ پزشکی خیلی به موقع بود  اگه بدونی شبی که راه افتادی چق...
20 اسفند 1393
1